دست از پا درازتر ...
در تاریخ این مرز بوم نوشته اند که اولین گنده فرمایشی که دست از پا درازتر به خانه اش برگشته بود ، اردشیر درازدست بود !!
مطمئنا مدیرعامل ما آخرین آنها نخواهد بود ولی با رجعت سرافرازانه اش ( نه از سربلندی رفتارش !! بلکه شانه هایش را بالا می اندازد از بلاتکلیفی و سرش هم با آن بالا می رود !! ) به آن دار و دسته پیوند خورده است ...
یعد از یک عالمه غیبت که از ناحیه حضور در کارخانه داشت و یک عالمه غیبت که ما پشت سرش کردیم (!) امروز خبر رسید که مدیرعامل شرفیاب شده اند !! شاعر گفته بود " یکی نغز بازی کند روزگار که بنشاندت پیش آموزگار " ؛ همین مدیر وقتی سه سال پیش به کارخانه آمده بود و جوگیر یک عده مدیر از نوع زورکی شده بود ادعا می کرد که اینا ( آخوند جماعت ) بلد نیستند کشورداری بکنند و فکر می کرد از هر انگشتش صد تا هنر می بارد و امروزه نه تنها ما باورمان شده که چیزی بار انگشتانش نبوده بلکه از هر حرکت دستانش کلی لعنت و نفرین نثار اموات زبان بسته اش شده است !!! و بلکه تر اینکه آخوند کارخانه را که در حد شیران علم می باشد را جلوی روی خودش گرفته و برای گدائی به در خانه امام جمعه رفته است !!
روزگار است دیگر ؛ آدمی را درست سر ادعایش خرد می کند !!
یکی از همکاران به من گفت : " خبر داری که رئیس بزرگ آمده است !؟ " گفتم : " شنیده ام ... " گفت : " برای چه آمده است !؟ " گفتم : " شنیده است که بی حضور او هم کارخانه می تواند ادامه حیات بدهد به غیرت اش برخورده است !!! "
- ۹۵/۰۴/۲۶