جهانی پرآشوب ...
دیشب برای یک نشست دورهمی از نوع دوستانه جمع شده بودیم ... دو دقیقه آمدیم فارغ از جهان بیرون به علائق شخصی خودمان برسیم ، در ترکیه کودتا شد !!
مهم نیست که این اتفاق اجاقش کور بود و یا اینکه در آینده ی نزدیک به بار بنشیند ، همین که چنین اتفاقی در اطراف ما اتفاق می افتد ، باندازه ی کافی نگران کننده می باشد .
اولین پیامی که صبح دیدم ، خبر از کودتای نیمه شب ترکیه داشت !! اولین چیزی که به آن فکر کردم دختر دوستم بود که دو شب پیش از فرودگاه استانبول به قصد سوئد حرکت کرده بود !! ناامنی در هر نقطه ای که باشد نگرانی را درپی دارد ، از فردا افراد زیادی که از این فرودگاه برای پروازهای خارجی استفاده می کنند بایستی آیةالکرسی را از حفظ بلد باشند !!
صبح یکی از همکاران با شنیدن خبر کودتای ترکیه ، بلافاصله خدا را شکر کرد و گفت : " بگذار اردوغان هم طعم نگرانی و ناراحتی را بچشد ، وقتی سوریه را با دخالت های آشکارش به خاک و خون کشیده ، کمی هم خودش در منجلاب گیر بکند !! " یکی دیگر از دوستان در مخالفت از حرف همکار اولی اعلام کرد که : " چه فرقی می کند ، همیشه مردم هستند که کشته می شوند ؛ از کجا معلوم که همه ی کشته شده ها از طرفداران حکومت ترکیه بوده اند ، کشتار همیشه محکوم است و ... "
یاد داستانی افتادم ؛ یک دزد دریایی را پیش ناپلئون بناپارت بردند ، ناپلئون با خشم به او نگاهی کرده و گفت : " خجالت نمی کشی جلوی کشتی های مردم را گرفته و آنها را غارت می کنی !! " دزد دریائی نگاهی به ناپلئون کرده و گفت : " قربان ... من چون یک کشتی بیشتر ندارم ، برای همین دزد دریائی هستم ... اگر مثل شما هزار تا کشتی داشتم ، حالا لقب فاتح داشتم !! "
واقعیت این است که ما گاهی عامل را محکوم می کنیم و گاه عمل را !!! اگر بمبی در فلان سفارت منفجر بشود و 10 نفر کشته بشود ؛ آن را عملیات تروریستی خوانده و همه ناراحت می شویم ولی اگر همان سفارت در یک کشتار جمعی و جنگ داخلی دست داشته باشد ، آن را اصول دیپلماسی می خوانیم ... بمب خوب است ، اگر در یمن منفجر بشود ، در فرانسه ترقه هم بد است !!
===
دیروز هوا کمی گرم بود ، حوالی ساعت 20 بود که باد شروع شد و بهمراه خود خنکی آورد و نیمه شب ، کسانی که در پارک " شاهگلی " بودند ، به پتو پناه برده بودند ...
دیروز با دوستم که مشوق من برای انتقال سوابق بیمه ای ام به صندوق آینده ساز بود در مورد نحوه ی فعالیت صندوق حرف می زدیم ، متاسفانه بی نظمی در حداعلای خود قرار دارد و در کشور فریادها به هدر می روند و گوشی برای شنیدن نیست ، اگر هم گوشی باشد ، روی سری سوار است که میان سرها سری نیست !!
یکی از همکاران روز پنجشنبه با نماینده مجلس قرار ملاقات قبلی داشت ، بگذریم که خیلی ها برایشان کار پیش آمده بود و نرفته بودند !! ، مدیر اسبق بیمه تامین اجتماعی هم آنجا دعوت شده بود ... در زمان تصدی گری بخاطر برخی ملاحظات و گردن نهادن به تصمیم سازمان گسترش ، اقدام به موافقت در مورد خروج یکعده از تامین اجتماعی به بیمه آینده ساز کرده بودند و بعدها که قانون خودساخته ی آینده ساز که از طرف مدیران ارشد حکومتی پشتیبانی می شود به ضرر بیمه گزار ها تمام شده است ، و حالا که قدرتی ندارند !! ، نشسته و حق را بجانب کارگران می دهد ، آنهم زمانی که دیگر کسی حرفش را نمی خواند !!!!!
روزگارمان بد نیست و بسی بسیار جای شکر دارد ... هنوز وقتی چند دوست قدیمی و خوب دورهم جمع می شوند ، می شود اوقات خوشی ساخت و از لحظه ها لذت برد ...
- ۹۵/۰۴/۲۶
- چه میزی و چه غذاهایی ! دهن من که حسابی آب افتاد ! لااقل اسم غذاها رو بنویسید تا ببینیم دیشب در اوج کودتا چی نووووووووووش جان کردید؟(یک آرزوی محال: دستور طبخشون رو هم بنویسید)
چه دورهمی هایی دارید ها! همه تون اینطوری سنگ تموم می ذارید ؟ انگار خانمهای تبریزی خیلی کدبانو و باسلیقه اند ! (برعکس من!)
- هرج و مرج و ناامنی هر جا که باشه بد و ناپسنده . من یک بار تو وبلاگ یکی از دوستان نوشتم: من استبداد و دیکتاتوری رو به آنارشیسم و هرج و مرج ترجیح می دم. یادش بخیر! یک نفر به تریج قباش برخورد و گفت شما طرفدار دیکتاتورها هستید!
- دیروز حداد عادل در باره ی حمله ی تروریستی نیس فرانسه این بیت از سعدی رو توئیت کرده بود:
کس نیاموخت علم تیر از من ... که مرا عاقبت نشانه نکرد