یادداشت های دادو

دیدار سرپایی

يكشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۵ ب.ظ

دیروز بعد از بازی پینگ پونگ ، در راه خانه بودم که یادم افتاد یکی از دوستان قدیمی از من خواسته بود تا در هفته ی گذشته برنامه ی یک قرار را با او بگذارم و همدیگر را ببینیم ...


بعد از چند سالی که همیشه باهم بودیم ، ده سال گذشته را تقریبا بی دیدار گذرانده بودیم ، الا یکی دو مورد که به حساب دیده شدن بود و دیدار نبود !!

 

با ماشین آمده بود سراغ من و من سر کوچه شان ایستاده بودم ، تا او بیاید کمی سیر آفاق و انفس کردم ، این روزها آدمها تماشایی تر شده اند ، شاید هم از تنوع لباس هاست و صدالبته از آرایش ها و انواعی از خرامش ها !!

 

ابتدای شب بود که همدیگر را دیدیم ...از مسجد روبروی کوچه شان صدای اذان بلند شده بود ؛ بقول یکی از عزیزان اذان ترکی داشت می داد ، اذان با صدای مرحوم موذن زاده ... برخی از اذان ها خیلی دلنشین هستند و برخی حالت توپ و تشر دارند ، یادم می آید اذان های دم سحری حالت رسمی تری داشت و انگار به آدم نهیب می زد که بس است !! ولی اذان های دم افطاری حالت دوستانه تری داشته و انگار آدم را صدا می زنند !! غیر از اوقاتی که کسی کنارم باشد و معذور باشم ، غالبا موقع اذان دوست دارم بایستم و تا آخر اذان را گوش بدهم ، هنوز از تنگه ی الله اکبر نگذشته بودم که ماشین دوستم پیش پایم ایستاد و سوار شدم !!

 

رابطه ها انواع مختلفی دارند ، برخی ها با اینکه مدت زیادی از آخرین دیدارشان می گذرد انگار در بهترین شرایط قطع شده باشند و از همان جا باز ادامه پیدا می کنند ، انگار از آخرین دیدار دوستانه مان 12 - 13 سال نگذشته بود !! بی خود نیست ، زمانی رفیق خانه و گرمابه و گلستان بودیم ...

 

مسیری را رفتیم و هر بار به ترافیک می خورد دور می زد و مسیر دیگری را انتخاب می کرد و این یعنی دل آشوب بود و آن آرامش را نداشت ، در حالیکه با هم در حال گپ زدن های معمولی بودیم او را به یک کافی شاپ بردم در انتهای آرام شو خلوت ؛ کافی شاپ Time ، وقتی ما وارد شدیم غیر از ما مشتری دیگری نبود و ا زاینهمه خلوت و آرامش تعجب کرده بود ولی انگار مردم منتظر ما بودند ، بلافاصله یک کرور مشتری ریخت آنجا !!

 

یک سی دی به من داد که ماحصل دو سال تلاششان در راه ثبت و اجرا و آهنگسازی و ... بود و کمی در آن حول و حوش حرفیدیم ، قبلا هم برای من بصورت خیلی خصوصی تار زده بود و حس خوبی داشت از اینکه بعد از سی سال نوازندگی یک اثر از خود بجا گذاشته بود ، کمی هم از مافیاهای موجود در هر صنف و گردنه حرف زدیم ... درست است که در مافیاهای ایران از آن پولهای کلان حبری نیست ( الا مافیاهای اقتصادی !! ) ولی در همه زمینه ها خباثت و دنائت به یک اندازه وجود دارد !!

 

کمی هم از خاطرات دور دست نشخوار کردیم ... یکبار با یک ماشین باری که 7 تن هندوانه بار زده بود و مقصدش رشت بود ، از کرج رفتیم تا مرزن آباد ؛ جاده چالوس با سرعت 20 کیلومتر در ساعت کم خاطره ای نیست ، آنهم بصورت شب رو (!) با حواشی و خاطرات خاص اش ، اولین صعود مشترک مان به قله علم کوه بود ، سال بعد دوباره رفتیم به قله علم کوه ؛ این بار بدلیل اینکه خرداد ماه رفته بودیم و همه جا برف بود خاطرات خاص دیگری ثبت کرده بودیم !! یک نوبت هم در قله سبلان که آنهم خرداد ماه بود روی برف ها لیز خورد و داشت می رفت که جاودانه بشود و گرفته بودمش !! کمی که حرف زدیم دیدیم کلی خاطره داریم و خبر نداریم ...

 

هنوز در بلبشوی دیوانه وار شهر می توان به کنج های خلوت و آرامبخش دوستی ها پناه برد و جای شکر دارد ... باید یکی دوبار برنامه بگذارم و ببینم درد تنهایی اش چیست ، دوستی که آرامش نداشته باشد ، اعصابم را بهم می ریزد !!

 

یادم نرفته بنویسم که قبل از رسیدن به سالن پینگ پونگ ، دوستم چند تا عکس از ددر روز جمعه شان به منطقه ی شمالی قله سهند ، منطقه شاه یوردی ، نشانم داد و کلی هوایی شدم برای یک ددر به آن منطقه !!


کوهستان های سهند را بدلیل تنوع پوشش گیاهی ، " عروس کوه های ایران " نامیده اند !!

 

http://www.lastsecond.ir/news/Sahand-Mountain-Iran/Tourism_News/#


  • دا دو

نظرات  (۳)

سلام سلام سلااااام آقای دادو
میدونید امروز چی شد؟ خودم تنهایی رفتم فروشگاه و با پول خودم یه عالمه سوسیس خریدم و بعدم همه شون و بردم برای گربه های پشت ساختمون خونه مون. اول دوتا بودن ولی بعدش شدن چهارتا، وایییییی نمیدونید خیلی ناز بودن، میتونستم خوشحالی رو تو چشماشون ببینم. از این به بعدم میخوام مثل شما هر هفته با پول توجیبیم براشون غذا بخرم. خییییلیییی هیجان زده شده بودن گوگولی ها
شما با دوستتون قهر بودین؟
پاسخ:
سلام
خیلی کار خوبی کردید ... آدم وقتی بتواند به یک موجود دیگر کمک بکند حس خوبی بهش دست می دهد ، البته من سعی می کنم زیاد با حیوانات انس نگیرم ...
نه ... قهر نبودیم ،‌ زندگی گاه آدمها را از هم دور می کند ولی باید مواظب بود که دلها دور نشوند .
  • همطاف یلنیـــز
  • سلام سلام
    "غیر از اوقاتی که کسی کنارم باشد و معذور باشم ، غالبا موقع اذان دوست دارم ..."
    جمله را تکمیل کنید : ... دوست دارم نمازم را همان وقت بخوانم حالا در همان مسجد باشد چه بهتر
    و
    گویا بعضی پاقدم خوبی دارند برای کسبه ^_^
    و
    ممنون برای لینک عروس قلل ایران


    پاسخ:
    سلام
     
    بواسطه ی سیاسی شدن مسجد داری (!) به همان گوش دادن کفایت کردن بهتر است !!!
     
    من به پاقدمی همان قدر اعتقاد دارم که به پیشقدمی بُز در گله !! ( این در واقع تیتر یک پست سیاسی فرهنگی اجتماعی است !!! )

    امیدوارم از تماشای تصاویر لذت برده باشید
    سلام
    - تازگیها منم موقع پیاده روی خیلی به خانمها نگاه می کنم! قدیما هر آدمی رو با چهره ی واقعیش می دیدیم ولی این روزا من یکی که اصلا نمی تونم چهره ی واقعی خانمها رو بدون عملهای جراحی زیبایی و انواع آرایشها مجسم کنم! کمتر کسی رو می شه پیدا کرد که خودش باشه...
    - بعضی اذان ها هم محزونند ...بعضی هاشونو باعث می شن آدم دچار دل آشوبه بشه ...بعضیها هم یک حس نوستالژیک دارند که یهویی آدمو پرت می کنند به گذشته های دور و هزار خاطره رو برای ادم زنده می کنند.
    - از اول که شروع به خوندن پست تون کردم تقریبا مطمئن بودم دوستتون می خواسته شما رو ببینه چون تمنایی از شما داشته! آخه این روزها هر قرار غیرمنتظره ای که از طرف دوستان گذاشته می شه به منظور درخواست و تمناییه! تعجب کردم وقتی دیدم یک قرار صرف بوده! مگه می شه؟ مگه داریم؟

    پاسخ:
    سلام
    انواع مختلفی از دوستی وجود دارد و متاسفانه آنها که در جامعه ی ما همه گیر تر هستند غالبا از نوع بد هستند ولی انواع خوب هم هنوز منقرض نشده اند ...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی