ددر جمعه ...
دیروز صبح رفتیم جلفا ... بیشتر به قصد ددر بود و کمی هم بازار گردی !! ابتدای مسیر ، حوالی خروجی مرند بطرف جلفا کمی لاله دیدیم و امید داشتم حوالی جلفا ، دشت های پر از لاله ببینیم ولی چیز دندان گیری نیافتیم ...
جلفا دیگر آن جذابیت قدیم را برای من ندارد ، وقتی هم می روم به قصد دورهم بودن و تماشای مناظر اطراف برای نشخوار خاطرات می روم ... ولی بازار جلفا داستانش فرق می کند !!
25 سال پیش وقتی بازار روس ها در جلفا راه افتاده بود از نظر خرید و شوق تماشا و ... بهتر از این وضعیت بود !! حالا جلفا شده است مانند بازار رضای مشهد ، تعداد زیادی فروشگاه که محصولات شبیه به هم می فروشند !! ساختمان های بسیار شیکی که هر روز ساخته می شوند و تبدیل به مغازه های بزرگی می شوند و اجناسی که سیل آسا وارد کشور می شوند و فروشندگان زیادی که به بهانه داشتن مغازه در آنجا ، در حال قاچاق لباس از مرز به شهر تبریز و تهران هستند ...
مردمی که کمی زرنگ هستند و وقت دارند ، با اطلاع از قیمت بازار و اختلاف قیمت ها که گاهی کم نیست (!) ، می آیند از آنجا خرید ضروری و غیرضروری را می کنند ... هم فال و هم تماشا که می گویند ، روزگار امروز جلفاست ...
هوا گرم بود و شرجی ... آسمان ابری بود و هر لحظه احتمال باران ... و نسیمی که هر از گاهی می آمد ، چند ساعتی برای ناهار در پارک جنگلی جلفا در مسیر کلیسا اتراق کردیم و کمی هم استراحت کردیم و باز رفتیم برای بازارگردی !! جلفا استعداد طبیعی خوبی دارد و بعد از اینکه منطقه آزاد اعلام شد ، پیشرفت های زیادی داشته است !!
چند وقتی است که حس خرید ندارم و این حس خیلی خوبی است !! من هر وقت حوصله ام سر می رفت می رفتم سراغ خرید ... حالا بهانه های زیادی دارم که حوصله ام سر نرود !!
===
یک تابلویی در پارک زده بودند که خیلی برایمان جالب بود !! در قسمت هایی از پارک آب آشامیدنی وجود داشت ...
آب شُرب ، همانقدر نامانوس بود از نظر فارسی نویسی که ترجمه ی ناشیانه و تحت اللفظی قابل آشامیدن در Drinkable (!) و این وسط تصویر شیر و لیوان گویاتر بود !!
===
و اما نکته ی حائز اهمیت برای درج کردن !!
دیروز یک وجه مشترک بین همه وجود داشت ، از مغازه دار بی مشتری تا مشتری در حال دید زدن ، از بچه های منتظر توی ماشین تا حسابدارهای سر صندوق و ... و آن دست به گوشی بودن و حرکت انگشت روی صفحه ی مونیتور که نشان می داد با یکی از برنامه های موبایل مشغول می باشد !!
یک مورد هم دیدیم از نوع دوقلو !! که فسقل پسر 4 - 5 ساله داشت از خودش عکس سلفی می گرفت ، آنهم با چه استایلی !! و خواهرش یک چیزی شبیه میکروفن دست اش بود و داشت ترانه می خواند و قدم می زد و هرازگاهی تریبونش را می گرفت بطرف تماشاچی هایش که ادامه آهنگ را با او همراهی کنند !!!
- ۹۵/۰۲/۲۵