صفر تا صد !!
دیروز روز خوبی بود ... از آن روزهایی که از صفر شروع می شود و بطرف صد می رود !! درست است که صفر تا صد زندگی آدم ها با هم فرق دارد ولی آنچه مهم تر است راستای صفر تا صد است و متاسفانه خیلی از آدم هایی که صفر تا صد زندگی شان بالاست ، این مسیر را کله پا طی می کنند !!
دیروز روز خوبی بود ، طبق معمول با یک صبح زیبا و خنک شروع شد ، یک خلوت آرام نیم ساعته از خانه تا کارخانه !! کافیست برای سوار شدن به سرویس کارخانه ( برخلاف برخی ها !! ) 10 دقیقه زودتر از خانه بیرون آمده باشی ... زیبائی شهر به خواب بودن شهرنشینان است !!
کمی بعد در کارخانه بودم ، تقریباً از همان لحظه ی تایم کارت ( البته در راستای انگلیسی زدائی باید بنویسم درج زمان ورود و خروج ! ) و خوش و بش با شیفت شبی که در حال درج زمان خروج بودند ، دپرسی کارخانه هم از شیفتی به شیفت دیگر ( ببخشید نوبت کاری !! ) منتقل شد !! تکرار اعتصاب روزهای قبل ... بعد از یک صبح دل انگیز بهاری و تنفس هوای زنده بودن ، با کله در استرس رفتن عالمی دارد !!
از هفته ی قبل با انواعی از دسایس مدیریتی (!) کارگاهها دست از کار کشیدند و بعد هم که فهمیدند سرشان کلاه رفته است و بازی خورده اند (!) دست از اعتصاب نکشیدند !! البته خود مدیریت هم دارد از دولت بازی می خورد و هر روز با یک وعده وعیدهایی روزگار می گذرانند ، و صد البته کسانی همیشه نفع شان را می برند و از این سفره ی حرام تا خرخره می خورند !!
ظهر به خانه برگشتم و با دوستی قرار داشتم که برویم کمی پینگ پونگ بازی بکنیم !! سابقه ی من در بازی تنیس روی میز از فعالیتم در این رشته زیادتر است ، این را نوشتم تا برخی یادشان نرود که سابقه داشتن خوب است ولی ممارست داشتن از آن بهتر است !! برخی ها همیشه دوست دارند صرفاً سابقه را در دوستی شان بچسبند ، در حالیکه صمیمیت و محبت مقدم بر سابقه هستند !! ( صرفاً جهت اطلاع ) البته این داستان تنیس روی میز بازی کردن من هم مفصل است و هم بار آموزشی زیادی دارد و ... و اینجا جای پرداختن به آن نیست ، قبلاً ها در موردش زیاد نوشته ام ...
وقفه هایی که در این سوابق افتاده است ، روی خیلی چیزها اثیر گذاشته است ولی زیرساخت همانی هست که هست !! و این نتیجه آموزش درستی است که من در این رشته دیده ام ؛ دیروز باز بعد از سالها دوری از میز و راکت ، نمایش خوبی اجرا کردم که حداقل برای دوستم فراتر از انتظار بود ...
جالب این بود که از آدمهای که آنجا بودند و اتفاقا افراد مسنی هم بودند ، هیچکدام را نمی شناختم !! برای اینکه یکی را من بشناسم باید در محدوده ی سی سال قبل ، سری توی سرها می داشتند !؟!؟ مثلا صاحب سالن که از قرار معلوم رئیس هیئت تنیس روی میز شهر است ، آن زمان 7 سال داشت و یادم می آید که پدرش او را برای مسابقات نونهال برده بود یزد !!!! حالا یک جوان برومند و رشید ، با سوابق بازی در تیم های ملی نوجوانان ، جوانان و تیم ملی بود !!! حالا شما حساب کنید بعد از سی سال می شود یک بچه ی 7 ساله را بجا آورد و یا بلعکس !؟!؟ هرچند من می دانم کدام خاطره را بگویم یادش می آید که من کی بودم !!!
بگذریم که بازی خوبی بود ، بعد از اینهمه سال دوری ... دوری از میز تاثیرش را در ارتباط مغز و عضله گذاشته بود ... ذهنم هنوز سرحال بود و عضله ها همراهی نمی کردند ، موقعی که داشتم بک هند تمرین می کردم ، از ناحیه ی مچ شدیدا خسته شده بودم !! دوستم هم باندازه کافی بالا پائین پریده بود و یک و نیم ساعتی بازی کرده و جمع کردیم !!
بعد از بازی نوبت مهمانی شب نشینی بود ، قرار بود برویم خانه ی دوستی و کمی با پسرش ؛ باریش !! بازی بکنیم ... این تجربه شاید برای خیلی ها نباشد ولی کسانی که دارند می فهمند که لذن خاصی دارد اگر با تمام اعضای یک خانه دوست باشید !! قرارمان شب نشینی بعد از شام بود و با شام شروع شد ...
خیلی هم بازی کردیم و گفتیم و خندیدیم و خاطره مزمزه کردیم و شب چره هم موجود بود !! تازه تر اینکه در مسیر بازگشت ؛ فرهنگ اجتماعی فرانسوی ها و ایرانی ها را د ربوته ی نقد گذاشتیم و از اینکه به این زودی ها ملت همیشه در صحنه ی ما آدم نخواهند شد احساس غرور کردیم !! ( اکثریتی که خوشبختانه خواننده های این وبلاگ را شامل نمی شود !! )
روزی که از ساعت 6 صبح شروع شد و حوالی 12 شب به پایان رسید ... یک از صفر تا صد اصولی و باب طبع و خاطره انگیز !!
- ۹۵/۰۲/۲۰
این قال دادویی اخیرتان هم عالی بید ها "سابقه داشتن خوب است ولی ممارست داشتن از آن بهتر است"
.