- ۲ نظر
- ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۳۶
بعد از یکی دو هفته این پا و آن پا کردن ، بالاخره امروز فرصتی شد تا بروم کارگاه لیزر و دو فقره لوستر چوبی برای اتاق برادرزاده ها کار بکنم !!! برنامه ی لیزر را در خانه دارم ؛ البته چند ورژن عقب تر تشریف دارد و با آن خیلی از طرح هایم را تا حد پیاده کردن کار می کنم ...
روزهای پایانی سال است و مخصوصا در نیم هفته ای که پیش رو داریم (!) سعی کنیم کلاه مان را قاضی بکنیم و اگر دیدیم کلاه خودمان را هم قبول نداریم ، بیخود پشت سر این قاضی و آن قاضی حرف نزنیم ...
توی اتوبوس نشسته بود و منتظر یکی که بغلش بنشیند و سر صحبت را باز بکند !! از سر و صدای دیشب شاکی بود !! من داشتم می رفتم بیمارستان ، برای برادرم وقت قبلی داشتیم !! البته قبل از اینکه من کنارش بنشینم سر صحبت را با راننده باز کرده بود ...
امروز شب آخرین چهارشنبه ی منتهی به نوروز که به " جشن چهارشنبه سوری " معروف است !! از قدیم الایام برای این روز نقل های زیادی می کنند و در هر یک از اجتماعات ایران زمین ، مراسم ویژه ای به این مناسبت اجرا می کنند ...
دیروز شاید زیادی خسته بودم ، خوابم زیاد نچسبید !! همه جور خوابی هم دیدم و این نشان از یک روز بی حوصله می داد ، آنقدر که حال صبحانه خوردن نداشتم ... یکی دو کار نیمه تمام جوری پهلو به پهلوی هم مانده اند که انگار لاینحل هستند !!
هفته ی قبل دوستم ( آن یکی دادو !! ) پیام داده بود که اگر فرصت داشتم ، یکشنبه برویم مهاباد !! و برای همین دیروز باتفاق هم رفتیم مهاباد ... سفر همیشه برای من جالب است ، چه با هدف قبلی باشد و چه همینطور یهوئی !! یاد چند پست قبلی بخیر (!) حلزون درونم فعال می شود و از قدم به قدم سفر لذت می برم ...