یادداشت های دادو

در خلوت شبانه !!

سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۵۷ ق.ظ
دیروز یک روز خیلی خوب بود ... چون توانسته بودم کارهای مفید زیادی بکنم ، کارهای مفید می تواند شامل خیلی چیزها باشد !! انتقال صحیح تجربه یکی از لذتبخش ترین چیزهاست که می تواند در دوران میانسالی برای انسان رخ بدهد ... و البته که بدلایل بدفرهنگی جامعه ی ما بسترش را خیلی وقت است که جمع کرده اند !!
 

یکی از راههای پیشرفت آدمهای کوچک به پست های بزرگ (!!) ایجاد شکاف در میان همبستگی هاست !! این همبستگی ها می تواند از بنیان های خانواده تا تشکیلات های شهری و حتی تخصصی ترین بحث های علمی و ورزشی بوده باشد !!! گروه هایی که سعی می کنند در بالاترین طبقات تصمیم گیری کشور و بالاترین مقام های رویائی شان حضور یابند ، مطمئنا راه طولانی و پر دردسر مطالعه و دانائی را طی نمی کنند (!!) بلکه مانند مرد عنکبوتی و با استفاده از طناب های نامرئی حقه و کلک ، خود را از میان افراد واقعی و مستعد عبور داده و بالا می روند !! وقتی دلقکی به میان اعضای شورای یک کلانشهر می رود ، باید به شکاف های عمیق و گسترده ای که در میان اقشار فرهیخته و بهم ریخته است پی برد !! یا وقتی کسی که پله های وزارتخانه ها را بالا می رود و بدون سابقه ی قبلی ، دهها سال سابقه ی بعدی برای خود می اندوزد !! این قبیل افراد را باید شناخت و ستاره دار کرد !! آنها کسانی هستند که شورای واقعی شهر هرت را تشکیل داده و برای آن برنامه ریزی های کلان می کنند !!
 
شکاف بین طبقات و افراد را می توان با طرق مختلف ایجاد کرد که بهترین راه و بی دردسرترین راه مسموم کردن افکار مردم نسبت به هم می باشد ، بی اعتمادی می تواند باعث بشود که انتقال تجربه ها و دانائی ها کندتر شده و حتی متوقف بشود ... چیزی که امروزه دهه شصتی ها از آن بعنوان " نسل سوخته " برای خود یاد می کنند و اخیرا هم یکی از بزرگ نماها به آن اشاره کرده و معضل کشور را دهه شصتی ها ذکر کرده است ، یک نمونه از گسست فرهنگی در این نسل را نشان می دهد !!! در سالهای توسعه اجتماعی که اندیشمندان بدحال و عقده ای در راس امور بودند و آزادی را برای نسل آنها به بدترین شکل تعریف کردند (!!) باعث و بانی این گسست فکری و اجتماعی بودند ...
 
سیاست مدارهای حقه باز (!) ابتدا اختلاف ها را ذکر می کنند تا از شکاف ایجاد شده بالا بروند و بعد توصیه به اتحاد می کنند تا براحتی آن بالا بمانند !!
 
بگذریم ... دیروز باد بود !! ( این را نوشته ام !! ) حوالی ساعت 11 بود که دوستم تماس گرفت و گفت که چند تا کار دارد که تا آخر هفته باید تحویل بدهد و خواست تا بروم و دو روز کمکش بکنم !! از زمان اوکی دادن تا رسیدن به چاپخانه اش بیش از چند دقیقه طول نکشید ؛ همان حوالی بودم !!
 
بلافاصله بعد از رسیدن به آنجا استارت کار را زدم و دو فقره کار که آنها را تا آخر هفته در برنامه داشت را باتفاق خودش ( یعنی کار کشیدم در حد استثمار ! ) تا ساعت 19 تمام کردیم ... من این را به تجربه دریافته ام که کارگر خوب می تواند مسئول را به کار بگیرد !!! خلاصه اینکه در اعترافات عصرانه اش اشاره کرد که در سالی که گذشت چنین کار نکرده بود !!! هشت ساعت کار مفید را به او یاد دادم ... شاید در این میان خوردن دو فقره چائی و ناهار سرپائی بود که آنها هم بیشتر از 5 دقیقه زمان نگرفتند !!! عرقش را درآورده بودم و سه روز پیش افتاده بود ...
 
در کارخانه هم که بودم ، همینطوری بودم !! همکارانی داشتیم که حین کار و جلسه (!) ، تمام خاطرات عمر بر باد رفته شان را تعریف می کردند !! منهم بعد از تمام شدن کارم همین خاطرات را تعریف می کردم !!! خاطرات آنها روی کارشان حساب می شد و خاطرات من روی بیکاری هایم !! ولی واقعیت این بود که بجز چند شغل بیچاره که همه جا وجود دارد ، اغلب مشاغل آن بیست دقیقه کار مفید را هم نداشتند و چقدر سخت بود کش دادن خمیر یک ساعته در 12 ساعت کارکرد ( هشت ساعت عادی و 4 ساعت اضافه کار !! )
 
===
 
دیشب حوالی ساعت 12 شب رفته بودیم خیابان گردی !! نیمه ی شهر را دوری زدیم و تقریبا همه جا خاموش و تعطیل بود و بقول خودم رفته بودم نورپردازی های ساختمان ها را ببینیم !! و بعد رفتیم کوی ولیعصر و در انتهای شب باقالی خوردیم ؛ اگر کمی دیر می کردیم ، کرکره ها را پائین می کشیدند و ما داخل مغازه می ماندیم !!! و بعد من از سنگفرش پیاده گذر ولیعصر یک عکس گرفتم در نهایت خلوت بودن
 

 
اینهم یک عکس از بستنی فروش سر کوچه مان
 

 
  • دا دو

نظرات  (۱)

متاسفانه اکثریت ما همین هستیم جناب دادو
انقدر حین انجام کارها و وظایفمون اهمال و تنبلی می کنیم که می رسیم به دقیقه ی نود، که نتیجه اش میشه فشار زیادی که بابت به سرانجام رساندن کارمون متحمل میشیم، تازه اینجاست که پی می بریم پتانسیلمون بیشتر از اونیه که همیشه فکرشو می کردیم 
پاسخ:
ما مثلی داریم که میگیم « آت اوز گوجون بولسه اولر » ، با این معنا که اسب اگر از زور خودش خبر داشته باشد می میرد ... استفاده از تمام و یا حداکثر پتانسیل ، نتایج شگفت آوری می تواند داشته باشد ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی