یادداشت های دادو

روز شلوغ (2)

جمعه, ۲۹ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۱۶ ب.ظ

بعد از ظهر باید می رفتم والببال ، دوستان با اینکه می دانند مسیر من با سالن فاصله ی زیادی دارد ، باز اصرار کرده بودند برای حضور ؛ جالب اینکه برخی از این دوستان (!) حضور خودشان را مشروط به اضافه کار بودن کرده اند و وقتی اضافه کار نباشند ، نمی آیند !!

 

مانند دفعه قبل از آژانس اینترنتی قونقا ماشین گرفتم ، از لحظه ای سوار شدنم ، راننده در حال نق زدن و شکایت بود ... در را که باز می کردم متوجه ضربه گیرهای روی بدنه ماشین شده بودم و این نشان می داد که ماشین نو می باشد ؛ هر چند پرشیای یکی از همسایه های ما هم از ضربه گیرها دارد و این در حالیست که بعضی حاهای ماشین شروع به پوسیدن کرده است !!

 

شکایت راننده پربیراه نبود و راننده های کمی وجود دارند که از وضعیت آسفالت ناراحت نبوده باشند ، ولی آن دسته ای ناراحت نیستند ، نه اینکه متوجه نیستند ، بلکه این معضل را بعنوان واقعیت مهندسی - عمرانی جامعه پذیرفته اند و می دانند از دشنام دادن جز به اعصاب خودبه چیزی لطمه نمی زنند !! بقول معروف آنکه باید بشنود افغان خلق بیدار نیست !! والا خود شهرداران و معاونان و اهل و عیالشان همگی از این خیابان ها استفاده می کنند !!

 

کمی بعد که بدلیل وجود دوربین ثبت سرعت ، یکدفعه روی ترمز رفت (!) ، بحث هم عوض شد و شروع کرد از بیکاری و بدبختی و کشتی سوخته و اختلاس حرف زدن ... معلوم بود اوضاع روانی خوبی ندارد و بدتر از آن اینکه دانسته هایش از نوع تلگرامی بود و خوانده هایش را باور می کرد ، هرچند پشت سر آنهم بد می گفت و کمی بعد رفت روی خاندان پهلوی و از آخر تا اول شان را بی نصیب نگذاشت و خاصه رضاشاه را بخاطر قتل عام ترک ها (!!؟) ، آنالیز روحی و روانی کرد ...

 

بهترین حالت برای من حفظ سکوت بود و اممما دقایقی قبل از پیاده شدن من اضافه کرد : از بس دیگران را لعن و نفرین می کنیم ، انرژی های منفی به زندگی مان برمی گردد !! ( این هم از یافته های جدید روانی - تلگرامی می باشد که اخیرا مروجان فرهنگی - هنری در مجازستان نشر می دهند!! ) و ادامه داد ، البته من خودم از صبح تا عصر مشغول همین کار هستم !!


در سالن شش نفر بودیم و سه به سه بازی کردیم ، در مسابقات چهارنفره کلی کم می آوردیم و تازه هر بازی را در دو گیم واگذار می کردیم !! این بار نه مسئول سالن بود که بیرونمان بکند و نه ار رو می رفتیم و پنج گیم بازی کردیم و برای تعویض لباس انرژی نمانده بود !! آخر بازی متوجه شدم که این خلوتی بدلیل بازی تراکتور سازی با سایپا بود !! طبق اطلاع رسیده تراکتور بازی را دو به یک واگذار کرده بود و حتما آن هواداری که در اتوبوس صبح دیده بودم حالی مثل حال راننده ی آژانس داشت !! توی رادیو شنیدم که پرسپولیس بازی باخته را در ثانیه های انتهایی وقت اضافه به تساوی کشید و از مهلکه گریخت !! نگاه غیرفوتبالی تیفوسی های تراکتورسازی تا آنجاست که در فضای مجازی ، بدلیل باخت دیروز مقابل سایپا ، به علی دائی هم رحم نکرده اند !!

 

ساعت 18/30 باید به یک مجلس ختم در قراملک می رفتم و برای همین صرف نمی کرد به خانه برگردم و برای اتلاف وقت به مجتمع تجاری و بازار خرید ستاره باران برنامه ریزی کردم تا یکی دو فقره کادو بخرم ، تولد بانو و برادرزاده را در پیش داشتم !!  وقتی داشتم از عابرگذر که خدا را شکر پله برقی داشت به آنسوی خیابان می رفتم ، چشم انداز مسجد کرامت ( موجوزلر ) توجهم را جلب کرد و برای همین از روی عابرگذر یک عکس از مسجد گرفتم و بعد موقع پائین آمدن از دو فقره طلق افتاده ی روی پله برقی ها ، باز یک عکس فوری از مسجد انداختم ،






مطمئنا قیمت طلق با قیمت پله برقی برابری نمی کند و برای نگهداری صحیح باید بلافاصله آن طلق ها را می انداختند و شاید هم نگه داشته اند تا با بودجه ی " تبریز 2018 " کارهای نیمه تمام شهرداری ها را انجام بدهند !!

 

مجتمع های جدیدالتاسیس محل خوبی برای گذران وقت ، احیاناً خرید ، قرار دورهمی و گهگاه حضور نمایشگاهی و شومَنی می باشد و همه رقمه خوب است ، مخصوصا که مبل خالی بای نشستن باشد و قاب تماشا دنج باشد !! دو فقره کادم خریدم که فروشنده از نوع انتخابم و خریدم انگشت به دهان مانده بود و ایضا خانمی که داشت آنها را کادو می پیچید و چقدر زحمت کشید و من به خیلی ساده تر راضی بودم !! یک خالی بندی هم کردم که برای توجیه خریدم بود وگرنه برای هیچیک از طرفین ضرر نداشت !!! در یکی از مغاره ها هم ادوکلنی را امتحان کردم که نزدیک بود سرگیجه گرفته و زمین بخورم و بعد دیدم که از نظر قیمت گرانترین اودکلن مغازه بود (!!!) نمی دانم قیمت اش با من نساخته بود یا چی !؟

 

باتفاقا همکاران کارخانه ای قرار گذاشتیم و آمدند سراغم و بعد باهم رفتیم مسجد ...

 

خسته شدم از نوشتن !!

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

سلام بر جناب دادو

به به .. پس بانو هم بهمن ماهی هستن ... تولدشون پیشاپیش مبارک و انشاالله که صد و بیست ساله باشن ...

به نظرم انصاف حکم میکنه کسی که انتظار خیابون صاف و آسفالت بی عیب و نقص داره، خودش هم باید قانونمند بوده و رعایت قوانین راهنمایی رانندگی رو بکنه ... نه صرفاً بخاطر دوربین ثبت سرعت ترمز کنه!!!

ما هم وقتی حوصله مون سر میره (زمستون ها) به هایپر استار میریم و ضمن خرید مایحتاج زندگی، شام رو هم طبقه بالای همون مجتمع صرف کرده به منزل برمیگردیم که معمولاً این برنامه سه چهار ساعتی طول میکشه ...

یه سوال ...
موجوزلر به معنای معجزه ها ست دیگه؟

پاسخ:
سلام
بانو آخر دی ماهی تشریف دارند و دیشب در خدمت تنی چند از فوامیل مراسم پرفیض تولدشان را بپا داشتیم !!
متاسفانه مردم ما بدتربیت شده اند و همه دوست دارند که عده ای دنیای آنها را بچیند و آنها آزادی عمل داشته باشند تا بزنند خراب بکنند ...
من خودم از مشتریان این قبیل مجتمع ها هستم ...
دقیقا ... موجوزلر همان معجزه ها و کرامات می باشد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی