یادداشت های دادو

تجلیل از فعالیت های هنری استاد فوتورافچی

شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۰۲ ب.ظ

داستان مرد و بچه و خرشان را که شنیده اید !؟ وقتی خودش سوار شد یک حرفی زدند!! و وقتی بچه را بر خر نشاند یک حرفی زدند!! و وقتی دو تائی سوار شدند یک ملامت شنیدند!! و وقتی پیاده رفتند یک شماتت بارشان کردند!! و ...

 

از قرار معلوم امسال در حاشیه و شاید هم در متن جشنواره سالانه ی رضوی و شاید هم یک همایش دیگر مانند فیروزه و یا هر چی !؟!؟ ( دقیق بودن اطلاعات را حال می کنید !؟!؟ ) که هر سال از یک عکاس و پیشکسوت ، تجلیل بعمل آمده و مراسم تهلیل بجا می آورند !! قرار شده است که از " استاد فوتورافچی " تجلیل اساسی بعمل آید ...

 

 

برگردیم سراغ همان حکایتی که در بالا ذکر شد !! سی سال فعالیت در این دور و زمانه کم سابقه ای نیست !؟ نمی شود که منتظر ماند تا یکی سقط بشود و بعد از او تجلیل بشود و تجزیه و تحلیل بشود ، آن وقت می گویند ما مرده پرستیم !! حالا هم که می خواهند تجلیل بکنند ، یکعده می گویند مگر استاد قحطی بود !؟ می گوئی مگر ملاک استاد بودن چیست که من و فوتورافچی نداریم !؟


بنظر من یک شرط اساسی برای استاد بودن وجود دارد و با این شرط اساسی می توان شروط بی اهمیت دیگر مانند سواد آکادمیک و ... را کنار گذاشت !!! " استاد کسی ست که به استادی بالاتر از خودش اعتقاد نداشته باشد !! " همین شرط یک جمله ای برای رئیس جمهور شدن هم کفایت می کند !!! قانون های چنگیز خان هم که به " یاسا " معروف هستند همینطور خلاصه و مفید بودند !!

 

خلاصه اینکه در یک قرارداد اجتماعی نانوشته ولی از نوع تقویم پر کن (!) همه ی ادارات سعی می کنند تا چنین همایش هایی داشته باشند و در سایه این تجلیل ها و تحلیل ها ، هزینه هایی کرده و سرو صدایی بکنند و غالبا این استادان تجلیل شده از طرف همین سازمان ها زودتر به فراموشی سپرده می شوند تا سازمان های دیگر !!! امسال سال فوتورافچی است و استادی فوتورافچی را این بار در ذهن جامعه حک می کنند تا امثال من زیاد به او گیر بدهیم !!

 

دراین گیر و دار ، اسم مرا هم داده بودند تا بعنوان یکی از دوستان و همراهان نزدیک فوتورافچی مصاحبه بکنم ، یادتان هست که می گفتم چیزی جز حقیقت نخواهم گفت !؟ ولی کارگردان تلویزیونی چیز دیگری است !! او جمله جمله از مصاحبه قطع می کند و گزینشی به کلیپ اضافه می کند و چه بسا از حرفهای دوست ، دشمنی بپا کرد و از حرفهای منتقد و دشمن ، دوستی !! روز موعود ، طبق معمول من سر وقت رفته بودم به دفتر - آتلیه فوتورافچی و یک و نیم ساعتی منتظر ماندیم تا کارگردان محترم بهمراه فیلمبردارش رسیدند !! تا وقتی که برای هرگونه تاخیری دراین کشور توجیه منطقی هست ، روزگارمان از این بهتر نخواهد شد !!

 

سوال اول من از کارگردان این بود : " آقا من بدلیل آشنایی نسبتا طولانی هم می توانم در له و هم در علیه فوتورافچی حرف بزنم !! حالا کدامش !؟ " بعد که دوربین آماده شد و کادر بسته شد از من خواستند تا برای تست کمی حرف بزنم !!


دقیقا در همان لحظه سوال مهمی پیش آمد !! مصاحبه ها و فیلم ، فارسی گرفته شود یا ترکی !؟ اصولا ما اینجا آنقدر ترکی زندگی می کنیم که این قبیل موارد را لحاظ نمی کنیم و دقیقه ی نود یادمان می افتد که در این کشور بغیر از ما افراد دیگری هم هستند که ترکی نمی دانند و یا خودشان را به ندانستن زده اند !!! تازه این جشنواره درست است نامش بین المللی است ولی در مورد ملی بودنش جای شک نیست !! قرار شد همه ی مصاحبه ها فارسی بشوند ، من مشکلی نداشتم ولی مطمئنا خود فوتورافچی و برخی از سایرین چرا !؟ یک مورد برای ضبط رفتیم و گفتند خوب شد ، همینطوری ادامه بدهیم !! کولر را برای اینکه صدایش مزاحم نشود بسته بودند و همه مان دَم کرده بودیم !!


برای مصاحبه ی اصلی پرسیدم که چقدر می توانم حرف بزنم و گفتند 4 یا 5 دقیقه !!! گفتم ما از خاندان اهل منبر تشریف داریم و بیست دقیقه بعد از شروع حرف هایمان می رسیم به بسم الله !! خلاصه اینکه تا برسم به این نکته که " رستم یلی بود در سیستان  /  من اش کرده ام رستم داستان " اشاره آمد که بیست و پنج دقیقه است که هی حرف می زنی ، چه خبر است !!!؟ " البته در همان ابتدا گفته بودم که حالا که موقعیت برای ضبط پیش آمده است ، من حدود دو ساعتی حرف بزنم و ضبط بکنند و مطمئنا در مراسم ختم و سوم و هفتم و چهلم و سایر بزرگداشت های این استاد جلیل القدر بدرد می خورد !!! ولی شانس با فوتورافچی بود که میکروفن شارژ نداشت و دوربین هاردش نیمه پر بود !!!


البته من خودم یک آرشیو از پشت صحنه ی عکاسباشی دارم و برایشان دادم تا از آنها استفاده بهینه بکنند و یکی دو تا برای نمونه می گذارم


 

روی این عکس ها کلیک کنید تا در سایز بزرگتر ببینید ... البته اولی مربوط به گرفتن عکس از ماهی یخزده در " قوری گول " است و با موبایل عهد قجری گرفته شده است ... دومی " آسیاب خرابه " در زمستان است و در کنار شکار زیبائی آن در پائین می توانید آشغال های انسانی را بوفور مشاهده بکنید !! ... عکس سوم مربوط به ددر " نخجوان " است ...

 

انشاءلله هفته آینده مراسم تجلیل داریم و بعد از برگزاری مراسم یک جمع بندی هم بعمل می آورم ...

 

===


 یکی از دوستان من داشت ازدواج می کرد و من بعنوان دوست نزدیک معروف و معرفی شده بود ... مادر عروس به برادر کوچکترش گفته بود که برو با فلانی کمی حرف بزن و او از سر رودروایسی که با من داشت نیامده بود و کار گرفته بود و خدا را شکر همچنان ادامه دارد ... یکی دو هفته بعد از ازدواج در یک برنامه ی ددری که باهم بودیم این مطلب پرده برداری شد و داستان عدم تحقیق از من رو شد و من در نگاه سوالی برادر عروس گفتم : " داماد شانس آورده بود که از من نپرسیده بودید ، چون احتمالا ازدواج سر نمی گرفت و من خانواده تان را منصرف می کردم !!! بعدها این مورد را به مادر عروس رسانده بودند و بعد از سالهایی که گذشت ، هی به اعتبار من در خانواده ی عروس اضافه می شد !!

 

" سخن حق را باید گفت ، مخصوصا در مورد دوست !! "

 

  • دا دو

نظرات  (۲)

سلام، 

زنده یاد کردن بهتر از مرده یاد کردن است. حالا بخور بچری هست مهم نیست!!
سلام بر جناب دادو

چقدر شبیه شوهر خاله من هستن ایشون!
خدا حفظشون کنه و عمر با عزت و برکت بده بهشون که هر سال بعنوان استاد نمونه انتخاب بشن و ازشون قدردانی بعمل بیاد ...

جالبه این سوال در ذهن من اومد که مصاحبه ترکی بوده یا فارسی؟
که جوابش رو گرفتم...

در مورد پاراگراف آخر یادم به بیت معروف گل آقای فقید افتاد:
یک زبان دارم، دو تا دندان لق / میزنم تا میتوانم حرف حق!


پاسخ:
سلام
بله ، خدا در این بحبوحه های بدفرهنگی حفظشان کند ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی