یادداشت های دادو

استراحت مطلق

يكشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۸ ق.ظ

دو روز بود که از دنیای مجازی دور بودم ... یعنی فرصت تایپ با موبایل را نداشتم !! تایپ با موبایل برای کسانی که انگشتان خلالی دارند خوب است و من وقتی می خواهم تایپ بکنم نوک انگشتم دوکاراکتر را با هم می زند !!!

 

جمعه با صدای هلی کوپتر از خواب بیدار شدم ، هر وقت صدای هلی کوپتر هلال احمر می آید انگار مال من بوده باشد (!) حساسیت نشان می دهم !!! خیلی وقت پیش که دوران پخش سریال لاست بود ، این هلی کوپتر را هم تازه برای تبریز خریده بودند و یکی دو سفر با آن رفته بودم و چند تا عکس باهم داشتیم !! یک روز توی یکی از سایت هایی که برای پیگیری و تفصیر مسایل لاست بود ، یکی از فعالان گروه عکس دوچرخه اش را گذاشته بود و نوشته بود " وسیله ی شخصی من " و بدنیال آن هر کسی یک عکسی از ماشین یا موتور می گذاشت و آن روز من عکس هلیکوپتر را بعنوان وسیله شخصی ام گذاشته بودم !! ( یعنی یک همچین حسی داشتم به آن !!)

 

حوالی ساعت 12 تماس برقرار شد و گفتند که یک سر می رویم خارج از شهر و شاید جلفا !! هواب داخل خانه که خیلی گرم بود و من فکر کردم بیرون شاید نصف آن باشد (!) برای همین و از سر عجله ای که داشتم تقریبا بهاری بهاری پوشیدم و از خانه زدم بیرون !! قسمتی از مسیر را باید تند می رفتم تا به سر قرار برسم و ماشینی که باید مرا برمیداشت کمی دورتر ایستاده بود و تا بیاید و به من برسد ، عرقی که کرده بودم یخید !!

 

توی مسیر برخلاف آنچه باید باشد ( جلفا باید همیشه چند درجه گرمتر از تبریز باشد !! ) هوای جلفا خیلی سردتر بود و با اینکه از ماشین کاپشن گرم و زمستانی برداشته بودم با این حال تا عصر بشود حسابی یخیدم !! هوای بعد از ظهر جلفا 5- بود و هوای شب تبریز 0 !!!

 

طبق معمول کمی بازارچه ها و پاساژها را گشتیم و یک خرده خریدی هم کردیم ؛ بیشتر برای هواخوری و تغییر آب و هوا رفته بودیم و شب سر راه بازگشت در شهر صوفیان ، پیشنهاد بستنی داده شد و با اینکه کمی تا قسمتی سرماخوردگی داشتم ، استقبال کردم !!! موقعی که داشتیم بستنی می خوردیم ، مردم ماشین هایشان را نگه می داشتند برای چای خوردن !!! به یکی از همراهان گفتم :" حالاست که نیروی انتظامی ما را به جرم جریحه دار کردن عفت عمومی بازداشت بکند !! یعنی چه که همه می لرزند و ما بغل جوب ایستاده ایم و بستنی می خوریم !؟ "

 

شب آه عفت خانم مرا گرفت و تا صبح اوضاع خوبی نداشتم و برای همین شنبه کار را تعطیل کرده و تا عصر خوابیدم !! عصر سری به آپارتمان جدید زده و کمی آنجا بودم و البته حال خوشی نداشتم !! شب وقتی سرکوچه از ماشین پیاده شدم ، یک لرزی آمد در حد 10 ریشتر و بدو بدو رفتم تا خانه و مستقیما رفتم زیر لحاف تا دمدمای صبح !! تب و لرز شدید و انواعی از خواب های درهم و برهم و فوق العاده پر هذیان و پر از تصاویر وحشتناک و اکشن !!


جا داشت که امروز را هم مرخصی رد بکنم ولی یکی از همکاران پیش دستی کرد و اس ام اس فرستاد که امروز نیست !! برای همین من به کارخانه آمدم ، وقتی رسیدم ، متوجه شدم که برای تماشای بازی استقلال و پرسپولیس در خانه مانده است !!!

  • دا دو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی