یادداشت های دادو

سنگِ در گلو ...

شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۲۰ ب.ظ

گاهی اوقات نوشتن مان نمی آید ، نه اینکه در این روزگار پرسوژه کم آورده باشیم (!) از حقایق بنویسیم ، صد تا موضوع داریم !! از واقعیت های موجود بنویسیم ، هزار تا موضوع داریم !!! حرف مفت بخواهیم بزنیم ، عمرمان کفاف نمی دهد ...

 

ولی با اینهمه گاه نوشتن مان نمی آید ، انگار یک سنگی قل خورده باشد و راه آب را گرفته باشد ...


این را که نوشتم یاد یکی از داستان های خیلی قدیمی افتادم که آب شهر قطع شده بود و مردم به مشکل برخورده بودند و حاکم گفته بود دخترم را به کسی می دهم که برود و اژدهایی که در سرچشمه نشسته و مانع جریان یافتن آب شده را بکشد و آب به شهر برسد !! لابد می خواهید تا انتها را بشنوید ولی من یادم نمانده است که قهرمان با چه ترفندی رفته و کاری می کند که اژدها از جایش تکان بخورد و آب دوباره جریان پیدا بکند !! واقعیت این است که من به آخر داستان نمی ماندم و غالبا در همان یکی بود و یکی نبود به خواب می رفتم ...

 

این نوشتن ما هم داستانی یافته مانند آن داستان (!) ، هیولایی بنام " فاجعه پلاسکو " روی افکارم چنبره زده است و دوست ندارم از آن بنویسم ولی رد هم نمی شود ، مخصوصا که هر روز داستان های جدیدی ساخته شده و به اذهان ملت تزریق می شود !!! هنوز روی همان حرفهایی که در ساعات اولیه جریان نوشته بودم هستم و مطمئن هستم که این کشور اگر هنوز زنده است و نفس می کشد بخاطر لطف خدا و همان صدقه های سر صبحی و دعای کسانیست که دوستمان دارند و در جلی و خفی دعایمان می کنند والا با این تمهیدات نمی شود جلوی این تهدیدات را گرفت !!

 

امروز یکی از همکاران که دستی در پراکندن شایعات دارد از مسایل مختلفی حرف می زد که شایع شده است ، البته هی می گفت که او فقط شنیده است و از همین دست شایعه پراکنی ها !! یکی هم این بود که در طبقات 7 - 8 ساختمان پلاسکو ، مانتوهای جلوباز و کوتاه تولید می شد و آتش عذاب از آنجا رسیده است و از این دست شوخی های بی مزه !!! البته منهم گفتم که از قرار معلوم حقوق یکی دو ماه کارگران طبقه 11 هم به تعویق افتاده بود و شاید هم آتش از آه یکی از کارگران بلند شده بود !!

 

خودمانیم اگر آه کارگر سوز داشت ، وزارت تعاون و کار خیلی پیشتر از پلاسکو باید آتش می گرفت و احیانا خانه ی آنکه 3000میلیارد خورد و رفت و در گفتگویی اعلام کرده که ما پیش دزدها ، آفتابه دزدی بیش نیستیم !!!

 

===

 

جمعه دو فقره غذای پر کالری به تورم خورده بود ، یکی را صبح خوردم و محصول آشپرخانه مادربانو بود و کلاسش خیلی بالا بود ، دومی را همکاران آورده بودند در کارگاه پزانده بودند و چسبناکی اش به چسب رازی می گفت از ما ناراضی نباش اگر با دیدن ما پشت سرت بد گفتند !!

 

 

  • دا دو

نظرات  (۲)

  • کلاه قرمزی
  • چه شایعه بامزه ای
    سلام علیکم دادوی دادگر
    بله ودر ادامه می شود گفت شاید هم تحریم پوشاک ارزان و با کیفیت خارجی (با کیفیت هاش رو میگم نه چینی های آشغال رو) که هراز گاهی بدن کم در آمد ها را پوشش می داد واین اواخر شاید هم گرانفروشی بعضی ( بعضی )از تولید کنندگان داخلی که تصمیم گرفتند از بازار انحصاری بوجود امده منتهای سوء استفاده را ببرند و صدها شاید دیگر، خدا رحمت کند آتشنشانهای زحمتکش مرحوم را وصبر دهد  به خانواده هایشان 
    پاسخ:
    سلام
    البته از سر دادجویی است که صدایمان بلند است ...
    این پلاسکوی ایران چیزی مثل برجهای دوقلوی امریکا شد !! نه کسی گردن گرفته و نه خبر موثقی از آن بیرون می آید ؛ البته بغیر از انواعی از مصاحبه های تبلیغاتی و خودنمایی های وقیحانه !!!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی