یادداشت های دادو

عادت به بدخوابی !!

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۵۰ ب.ظ

از بس به بدخوابی ، از نوع زمانی و مکانی (!) ، عادت کرده ام ... یک شب هم که می خواهم خوب و بموقع بخوابم ، بدخواب می شوم اساسی !!

 

دیشب حوالی 10 خانه بودم و چند سکانس فیلم بیات شده باتفاق مادر تماشا کردم !! جلوی تی وی نشسته بود و نخود لوبیا پاک می کرد و منهم با یک لیوان چایی و یک بسته پفک کنارش نشسته بودم ... شبکه ورزش فوتبال می داد و مادرم هوس کرد تکرار سریال دلنوازان را ببیند !!!!! البته تکرار در تی وی برای من مفهومی ندارد و غالبا فیلمی که می بینم ( جتی در تکرار چندم ! ) برای من مزه بار اولی می دهد ... زیاد اهل این قبیل 3ریال های 2ریالی نبوده و نیستم ؛ هرچند تذکر داده اند که ممکن است بانو بخواهد تا باتفاق هم از این 3ریالهای 2ریالی ببینیم !!

 

حوالی نیمه شب بود که رفتم برای لالا ... از همان ابتدای خواب اناعی از خواب های پریشان ، اسایش و آرامش خوابم را بهم زده بود ، تازه تر اینکه وجه بودم که خواب می بینم !! یعنی چیدمان شخصیت های خواب بقدری قاراشمیش بود که چشم بسته هم می شد تشخیص داد این خواب شورش را درآورده است !! همه رقمه جریان در خوابم بود ؛ گاهی دنبال گمشده می گشتم و گاه جریانات پلیسی و بزن زن (!) ، حوالی صبح هم دیدم یکی از همکارها توی پرس ماشین قالبگیری گیر کرد و دقیقا در ثانیه ی هزارم استپ ماشین زده شد و طرف سالم مانده بود و مچاله !!

 

القصه اینکه صبح بیرون رفتنی از خانه دست توی جیبم کردم تا صدقه بیاندازم توی صندوق !! متاسفانه پولی توی جیبم نبود ... کیف را باز کردم و دیدم یک 5هزاری دارم !! با توصیفاتی که دادم می شد یک تراول 50هزاری هم بابت صدقه کم کرد ولی من بودم و صندوق و یک 5هزاری و یکفقره نان که باید برای صبحانه می گرفتم !! فاصله ام با بانک زیاد بود و حال نداشتم برگردم و پول بگیرم ، البته می شد نان را بدارم و فردا پولش را بدهم ، هنوز توی محله باندازه ی چند قرص نان اعتبار دارم !!!!

 

همان ایکی ثانیه تجزیه تحلیلی کردم که بهتر است نان را بگیرم ؛ بهرحال دو سوم نان سهمیه گربه هاست !! و یک دوهزارتومانی توی صندوق انداختم و گفتم : " خدا خودش بهتر از همه می داند که در این دو سال اخیر ما یکبار نشده که حقوقمان را یکجا بگیریم ، همیشه در چند قسط و قریتی قیرتی (!) می دهند !!

 

از صبح با خودم مشکل داشتم که نکند یکی از آن جریانات بیافتد به بدهی مان از بابت صدقه ای که کم نکردم و برای همین تا این لحظه را با اضطراب سپری کرده ام !!

 

امروز یک مهمان ناخوانده داشتیم و با دیدن من که کاپشن کاری نو پوشیده ام گفت : " به به ... خدا عمرشان بدهد که در این وضعیت برایتان کاپشن نو داده اند !! " گفتم : " با این سن و سال باید نکته سنج تر از این بوده باشید ، ببینید چی از ما قطع کرده اند که به دادن کاپشن راضی شده اند !! " متفق القول تائید کردند که از هر نشانه ای باید دنبال اشاره باشند !!!

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

سلام بر همشهری دادو

از کابوسهای شبانه نگید که منم مدتهاست دچارش شدم
به توصیه دوستم عرق گیاهی مخصوص آرامش اعصاب قبل از خواب خوردم افاقه نکرد
به توصیه پزشک قرصهای آرامبخش مصرف کردم، بجای اینکه کابوس های شبانه رو علاج کنه، میرفتم تو در و دیوار و کنترل راه رفتنم رو نداشتم!!!
دیشب خواب میدیدم تو محله مون یه خونه تیمی هست که پلیس محاصره اش کرده و میخواد دستگیرشون کنه و پسر من رفته جلو تماشا میکنه!!!
 منم از ته دل جیغ میزنم که علللللللللی بیا کنار الان گلوله بهت میخوره اونوقت من چه خاکی به سرم کنم؟!!!
و خوابهایی از این قبیل که آرامش خواب رو ازم میگیره ..

صبحها که بیدار میشم خودم خنده ام میگیره از اینهمه خواب اکشن!!
ولی تو خواب خیلی اذیت میشم و اعصابم متشنج میشه و صبحها با سردرد از خواب بیدار میشم

* هرچی گشتم ارتباط بین چایی و پفک رو پیدا کنم نتونستم!!
بیسکویت و چایی شنیده بودم، پفک و نوشابه هم شنیده بودم
ولی چایی و پفک؟!!
ولی در کل لحظات مادر و فرزندی خیلی شیرینه حتی اگه چایی با پفک باشه!!!!

*در مورد صدقه هم یادم به یه لطیفه افتاد
یه بنده خدایی صدقه میندازه تو صندوق و تا میاد از خیابون رد بشه ماشین میزنه بهش!!!
در همون حال که افتاده بوده کف خیابون و ناله میکرده، میبینه که یه آقایی داره صدقه میندازه تو صندوق
با همون حال نزار داد میزنه که: ننداز آقا نندااااااااااز، صندوقش خرابه، کار نمیکنه !!!!!

*انشاالله که همیشه تنتون سلامت باشه و از قضا و بلا به دور باشید ...



پاسخ:
سلام

با این شیر تو شیری که در زندگی روزمره جاری است ، باید به خوبهای آرام شک کرد !!
 
ارتباط چایی و پفک در خورنده ی آنهاست !! من چایی را خیلی سرد می خورم ( مامانم می گوید " حامام سوئی " ) و فاصله ی زمانی بین چایی و پفک بمراتب از فاصله ی مکانی شان بیشتر است و توامان خورده نمی شوند !! البته پفک با نوشابه اصلا توصیه نشده است !!!
 
من با صندوق های صدقه کمی مشکل دارم و باید بعدا مفصلاً به آنها بپردازم !!
 
ممنون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی