یادداشت های دادو

دلتان خوش است ها ...

چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۱۲ ب.ظ

گفته اند که : تاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است !! و البته اگر قرار باشد نیک ننشیند باید صد قدم بدو بدو بکنی تا دو قدم جلو بروی !! بهترین وضعیت این بود که من امروز در مرخصی باشم تا بتوانم یکی دو کار اجق وجق را پیش ببرم ...

 

لازم نیست حتما خود کار گیر پیچی باشد تا لقب اجق وجق بگیرد ، یک کار خیلی ساده ی اداری اگر دست یک کارمند نتراشیده افتاده باشد (!) باز عنوان اجق وجقی به خود کار برمی گردد !!

 

برنامه های روز سه شنبه جوری پیش رفت که حتما و باید صبح اول وقت در کارخانه می بودم !! این با احتساب یکسری بدوبدوهای بعد از ظهری دیروز محقق می شد والا به این زودی از کارخانه نمی توانستم بیرون بروم !!

قسمتی از مسیر را با ماشین کارخانه رفتم و قسمتی را با اتوبوس سریع السیر و باز قسمتی را با تاکسی !! یکی از معضلات کار داشتن ها من این است که از غربی ترین حاشیه ی شهر به شرقی ترین قسمت می روم و تبریز شهری ست از نوع کلانشهر که گسنره اش از نوع شرق به غرب است !!

 

چند روزی که با اتوبوس از اینطرف به آنطرف می روم به نتایجی رسیده ام و جالبترین و تلخترین آن این است که در کارخانه بدلیل تنش های کاری ما فکر می کنیم که اوضاع خوب نیست !! در حالیکه چهره های افسرده ی پیر و جوان در سطح شهر نشان می دهد که بیرون همچی هم آش دهن سوزی نیست ، من که از تماشای خلق بجای گرفتن انرژی ، دپرس به کارخانه برمی گردم !!


قرار بود کارشناس بانک بیاید و خانه را از نزدیک ببیند !! فرموده بود از 9 تا 12 در خانه باشید !! من هم از ترسم از 9 در خانه بودم و نزدیک 12 بود که آمد ... یاد قوانین مورفی افتادم ؛ اگر ساعت 9.30 می رفتم می دیدم که ساعت 9 آمده و رفته است !!!


در این میان زنگ زدم و یکی از دوستان برف و اسکی که در کار پارکت و کاغذ دیواری است آمد ( البته آوردم هاااااا !! ) و باتفاق هم اوضاع کف آپارتمان را بررسی کرده و متراژ را درآورد !! گیر داده بود که آن دیوار را فلان جور کاغذ بچسبان و یک طرح هم اینجا و ... گفتم : " دلت خوش است هاااا ... این لوس بازی ها برای متراژهای بالای 300 مناسب است !! "

 

ضمنا فروشنده هم آمد و نتوانستیم تکلیف قطعی آب را روشن کنیم و قرار شد خودش برود ببیند چرا !؟!؟ آقای فروشنده کمی کله گنده تشریف دارد و چقدر هم خودش را تحویل گرفته و با عنوان دکتر خودش را معرفی می کند !! و انتظار دارد به اداره ی آب که زنگ زد حتما او را بشناسند !! ضمنا انگار پیچ و خم های اداری برایش مفهوم ندارد و انتظار دارد همه چیز سر جایش باشد !!

 

در راه برگشت ، راننده آژانس در یک مقایسه ی اصولی بین زمان رضا شاه و حال حاضر گیر کرده بود !! لهجه ای هم که داشت نشان می داد از اطراف دور (!) به تبریز آمده است و چون لهجه شناسی من خوب است می توانستم تا روستایشان را تخمین بزنم ... دیدم ول کن یقه ی تاریخ معاصر نیست برای همین گفتم : " اگر زمان رضاشاه خوب بود برای این بود که روستایی اگر صبح وارد تبریز می شد ، تا اذان مغرب باید از شهر خارج می شد والا جریمه داشت !!! حالا یارو از مینی بوس ( پشت سایپا منظورم بود !! ) پیاده نشده ، سراغ استانداری را می گیرد تا برود در شورای شهر ثبت نام بکند !! " دستپاچه شد و گفت : " مهاجرت به شهر چه ربطی به اینهمه گرانی و ... دارد !! " گفتم : " وقتی من پیاده شدم ، تنهایی وقت داری که به این موضوع فکر بکنی !!! بعد از انقلاب جمعیت دو برابر شده است در حالیکه جمعیت روستاها نصف و جمعیت شهرها دو برابر و بیشتر شده است ، این زهرمار باید یکجایی خودش را نشان بدهد دیگر ... "

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

سلام علیکم این رو واقعاً جدی میگین که نشان داده شدن تورم نتیجه دو برابر شدن جمعیته ؟ پس با این حساب تورم در کشور امریکا و کانادا باید شونصد در صد باشه
پاسخ:
سلام
ورم اقتصادی (‌تورم )‌ کشورهای پیشرفته در کشورهای فقیر بیرون می زند !!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی